کد مطلب:301322 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

فاطمه در جنگ و صلح با دیگر افراد اهل البیت شریک است


22- ابوحازم، از ابوهریره، روایت كرده است كه گوید: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی و حسن و حسین و فاطمه نگریسته و فرمود: من با كسی كه با شما بجنگد در جنگ و با كسی كه با شما سازش داشته باشد سازش دارم. [1] .

حال كه بحث به اینجا رسید شایسته چنانست كه برخی از روایات وارده در این باب را آورده و برای تكمیل استفاده و فایده قدری در این زمینه وارد بحث شده تا شاید گوشه ای و جزئی از حق آن حضرت را اداء كرده باشیم و لذا می گوئیم:

مجاهد می گوید: روزی حضرت رسول از منزل بیرون آمد در حالیكه دست حضرت فاطمه را گرفته بود فرمود: هر كس او را می شناسد كه بشناسد و هر كس او را نمی شناسد بداند كه او فاطمه دختر محمد است، او پاره تن من است، قلب من است و روح بین دو پهلوی من است، هر كس او را اذیت كند مرا اذیت كرده و هر كس مرا آزار دهد خدا را آزار داده است. [2] .

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فاطمه پاره تن من است، آن چه كه او را بفشارد مرا فشار و آزار می دهد.

جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می كند كه حضرت فرمود: فاطمه موئی از بدن من است هر كس به موئی از بدن من آسیب


برساند مرا آزار داده است، و هر كس مرا آزار دهد خداوند را آزار داده است، و هر كس خداوند را آزار دهد خداوند متعال او را به حجم آسمانها و زمین لعنت می كند. [3] .

ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت كند كه حضرت فرمود: ای علی، همانا فاطمه پاره تن من است، او نور چشم و میوه دل من است، آن چه او را ناراحت كند مرا ناراحت می كند، و آن چه او را خشنود سازد مرا خشنود می سازد، او اولین نفر از خاندان من است كه به من ملحق می شود بعد از من به او نیكی كن، و حسن و حسین دو پسران من و دو ریحانه منند، و آن دو آقای و آنان اهل بهشتند، آن دو می بایستی چونان چشم و گوش برای تو باشند.

آنگاه حضرت دستش را بسوی آسمان بلند كرده و فرمود: «اللهم انی اشهدك انی محب لمن احبهم، و مبغض لمن ابغضهم، مسلم لمن سالمهم، حرب لمن حاربهم عدو لمن عاداهم، ولی لمن والاهم» [4] یعنی پروردگارا من تو را گواه می گیرم كه من دوست دارم كسی كه آنان را دوست دارد و دشمن هستم با كسی كه دشمن آنان است، با هر كس كه با آنان بسازد سازش دارم و با هر كس كه با آنان بجنگد می جنگم، با هر كس كه با آنان دشمنی كند دشمنی می كنم و دوست كسانی هستم كه دوست آنان باشد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر آن چه كه او را ناخشنود كند مرا ناراحت كرده است. [5] .

علی علیه السلام فرمود: خداوند متعال به خاطر خشم فاطمه خشمگین و به خاطر خشنودیش خشنود می شود. [6] .


از آن حضرت نقل شده مكه فرمود: ای فاطمه خداوند بخاطر غضب تو غضبناك و به خاطر خشنودی تو خشنود می گردد. [7] .

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فاطمه پاره تن من است، آن چه كه او را آزار دهد مرا آزار دهد مرا اذیت می كند. [8] .

و نیز آن حضرت فرمود: فاطمه پاره تن من است آن چه او را ناپسنداید مرا ناپسند است و آن چه او را آزار دهد مرا آزار می دهد. [9] .

و نیز آن حضرت فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر كس او را به خشم آورد مرا خشمگین ساخته است. [10] .

و نیز فرمود: فاطمه دختر مصطفی پاره گوشت من است. [11] .

و از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: فاطمه پاره تن من است آنچه كه او را خسته سازد مرا خسته نموده است. این حدیث بر طبق شرائطی كه در كتاب صحیحین برای حدیث صحیح آمده است، حدیث صحیح می باشد گرچه مسلم و بخاری در صحیح خود نیاورده اند. [12] .

و نیز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: فاطمه پاره ای از تن من است، هر كس او را آزار كند مرا آزار داده است. [13] .

و نیز از آن حضرت روایت شده است: فاطمه پاره تن من است هر كس


موجبات رضایت و تقرب به او را فراهم آورد به من نزدیك شده است. [14] .

و آن حضرت فرمود: فاطمه پیوند من است هر كس آن را گسترده سازد پیوند گسترده با من دارد و هر كس او را دژم ساخته و بهم آورد مرا فشرده و ناراحت ساخته است. [15] .

و آن حضرت فرمود: فاطمه پاره تن من است هر چه كه او را شادمان گرداند مرا شاد می نماید.


[1] امام حنبل، احمد، المسند 2/ 442.

[2] شبلنجي، نورالابصار/ 52 چاپ 1399.

[3] علامه مجلسي، ملا محمد باقر، بحارالانوار 43/ 54.

[4] توفيق، ابوعلم: اهل البيت / 124.

[5] ابن سعد: الطبقات، ط بيروت 8/ 262.

[6] كراجكي، كنزالعمال، 12/ 111 و «حافظ هيثمي»«مجمع الزوائد» / 9/ 203.

[7] كراجكي، كنزالعمال، 12/ 111 و «حافظ هيثمي» «مجمع الزوائد» / 9/ 203.

[8] مسلم الصحيح، 7/ 141- 142، باب الفضائل.

[9] مسلم الصحيح،7/ 141- 142، باب الفضائل.

[10] بخاري، الصحيح، 5/ 26 ط محمد علي صبيح و اولاده در مصر. باب الفضائل.

[11] بخاري، الصحيح،5/ 26 ط محمد علي صبيح و اولاده در مصر. باب الفضائل.

[12] حاكم «المستدرك الصحيحين» 3/ 159.

[13] حاكم «المستدرك الصحيحين» 3/ 159.

[14] كراجكي: كنزالعمال 12/ 111.

[15] علامه اميني، عبدالحسين: الغدير 7/ 232.